عرضه، تقاضا پول و دلایل«از دست دادن اعتماد به پول ملی »
23 مهر 1401 1401-07-23 12:05عرضه، تقاضا پول و دلایل«از دست دادن اعتماد به پول ملی »
عرضه، تقاضا پول و دلایل«از دست دادن اعتماد به پول ملی »
عرضه، تقاضا پول و دلایل «از دست دادن اعتماد به پول ملی»
قبلاً توضیح دادیم که پول، بالاتر از همه، معیاری برای ارزش یک کالا است که تجارت را تسهیل می کند. برای ایفای این نقش، باید آن را قابل اعتماد دانست. باید به آن اعتماد کرد. یک رویداد یا تصوری که این اعتماد را تهدید میکند، میتواند با ایجاد چیزی که به عنوان «از دست دادن اعتماد» شناخته میشود، یک ارز را از بین ببرد.
ازدحام برای خروجی ها.
چه چیزی می تواند باعث از دست دادن اعتماد شود؟ هر چیزی که نشان دهد یک ارز در خطر از دست دادن ارزش است. یک کشور با یک شکست نظامی فاجعه بار روبرو است. یا مخارج بی پروا دولت احتمال گسترش چشمگیر عرضه پول یا کاهش ارزش واقعی پول را افزایش می دهد.
چنین شرایطی می تواند باعث ایجاد وحشت شود و باعث فرار مردم از ارز شود. آنها می خواهند قبل از اینکه ارزش پولشان کاهش یابد، اولین نفری باشند که از در بیرون می آیند. از دست دادن شدید اعتماد می تواند منجر به تخریب فاجعه بار ارزش پول شود و تورم را تشدید کند.
دو نمونه عبارتند از پول ویتنام جنوبی، پیاستر، که پس از شکست این کشور از ویتنام شمالی در بهار 1975 سقوط کرد. به طور مشابه، در آگوست 2021، زمانی که رئیس جمهور جو بایدن، نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج کرد، ارزش پول آن کشور{افغانستان} تقریباً بی ارزش شد.
دولتها و بانکهای مرکزی میخواهند به این نکته اشاره کنند که از دست دادن اعتماد یک انحراف غیرمنطقی است. در واقع، این چیزی است به جز در سال 1931، زمانی که بانک انگلستان اعلام کرد که عرضه پول را برای حفظ ارزش پوند انگلیس کاهش نخواهد داد، لغزش تورمی ناشی از آن کاملاً منطقی بود.
کاهش ارزش پول بریتانیا باعث ترس از کاهش ارزش در ژاپن شد، ژاپنی نیز در بحبوحه آشفتگی سیاسی بود (این کشور منچوری را از چین گرفته بود و چند ماه قبل یک کودتای نظامی را سرکوب کرده بود). جای تعجب نیست که کاهش ارزش ین در دسامبر اتفاق افتاد.
از دست دادن اعتماد به یک ارز میتواند بدون تغییر در عرضه پول یا مشکلاتی در ترازنامه دولت اتفاق بیفتد. در ایالات متحده در دهه های 1960 و 1970، بدهی و کسری بودجه فدرال ما با استانداردهای امروزی ناچیز بود. متوسط کسری بودجه 1.3 درصد تولید ناخالص داخلی بود.
نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی حدود 35 درصد بود و در حال کاهش بود. (امروز، 127 درصد است و در حال افزایش است.) اما، در دوران ریاست جمهوری جانسون و سپس نیکسون، واضح بود که تلاش ها برای دستکاری اقتصاد و نرخ های بهره بر حفظ ارزش ارز باثبات اولویت دارد. اعتماد مردم به دلار و کسانی که آن را مدیریت می کردند از دست دادند.
این بحران به اطمینان به شروع تورم بزرگ دهه 1970 کمک کرد. اگرچه ریچارد نیکسون در آغاز دوره ریاست جمهوری خود با تورم ملایمی مواجه شده بود، اما پس از قطع رابطه خود با طلا در آگوست 1971، ارزش دلار به شدت شروع به کاهش کرد. شوک نیکسون به این معنی بود که ارزش دلار قادر مطلق، که مدت ها بود کاهش یافته بود. بستر اقتصاد ایالات متحده و جهان، اکنون در بازارهای ارز جهانی شناور است.
آیا اگر خود رئیس جمهور در تلویزیون اعلام کند که اساساً ارز را به دست گرگ ها می اندازد، شما نیز اعتماد خود را از دست نمیدهید؟ این از دست دادن اعتماد با جهش قیمت طلا منعکس شد. بین سالهای 1970 و 1974، تعداد دلاری که برای خرید هر اونس طلا لازم بود از 35 دلار به 175 دلار رسید. این امر اقتصاددانان را در آن زمان شگفت زده کرد، زیرا به نظر نمی رسید چاپ بیش از حد پول مشکل ساز باشد. پایه پولی – ذخایر بانکی و مقدار پول در گردش – در سال 1971 تنها 7 درصد رشد کرد.
عرضه پول پایه دلار در دهه قبل از دهه 1960، 51 درصد افزایش یافت. اما به یاد داشته باشید، عرضه پول می تواند در پاسخ به تقاضا افزایش یابد و در دهه 1960، اقتصاد در حال شکوفایی بود. ارزش دلار اساساً بدون تغییر باقی ماند.
در حالی که عرضه پول پایه در طول دهه 1970 بیشتر شد، این افزایش به اندازه کافی برای توضیح سقوط ارزش دلار نبود. در طول این دهه، قیمت طلا بیش از 2000 درصد افزایش یافت. طولی نکشید که خرید کالاهایی مانند مس، گندم و نفت نیز به دلارهای بیشتری نیاز داشت.
چهار برابر شدن قیمت نفت در سالهای 1973-1974 به اشتباه به انتقامجویی اعراب برای حمایت ایالات متحده از اسرائیل در طول جنگ یوم کیپور[1] نسبت داده شد. اما واقعیت این بود که تولیدکنندگان نفت عرب با افزایش قیمت ها به کاهش ارزش دلار پاسخ می دادند. تورم بزرگ – یک دهه رشد کم و افزایش قیمت – آغاز شده بود.
[1] – Yom Kippur