انتظارات و تورم
19 آبان 1401 1401-08-20 11:53انتظارات و تورم
انتظارات و تورم
در مقاله های قبلی اشاره داشتیم که یکی از عوامل مهم تورم کاهش ارزش پول ملی است. اما برخی مواقع می بینیم که چاپ پول و سیاست های انبساطی بانک مرکزی متوقف شده است اما کماکان قیمت ملک، سهام، طلا و …بالا می رود. این بیشتر مربوط به انتظارات تورمی می شود. در واقع مردم و سرمایه گذاران با مشاهده سوء مدیریت دولت، انتطارات تورمی بالایی را متصور هستند و پول خود را برای خرید این اقلام به چرخش در می آورند.
پس موضوع مهمی که در اقتصاد کلان اهمیت زیادی دارد، انتظارات است. انتظارات در مورد آینده نقشی اساسی در هر اقتصاد بازار ایفا می کند و تقریباً بر هر معامله و تصمیم اقتصادی به نوعی تأثیر می گذارد. همانطور که دیدیم، انتظارات می توانند کل اقتصاد را به یک جهت یا جهت دیگر سوق دهند و حتی می توانند خودشکوفایی شوند. اگر سپرده گذاران هراسان شروع به بیرون کشیدن دسته جمعی پول خود کنند، به خوبی ممکن است که انتظارات آنها درباره ورشکست کردن یک بانک به واقعیت بپیوندد.
به طور مشابه، برای کل اقتصاد، انتظارات از تورم می تواند یک چیز واقعی را ایجاد کند. و یک اقتصاد می تواند به رکود سقوط کند اگر افراد زیادی انتظار داشته باشند که آن را متزلزل کند. این نوع انتظارات مورد توجه اقتصاددانان کلان است. خبر خوب این است که انتظارات می توانند واقعیت اقتصادی را نه تنها در جهت منفی، بلکه در جهت مثبت نیز سوق دهند.
انتظارات و تورم
به طور طبیعی، نه شرکت ها و نه افراد نمی خواهند در سمت بازنده تورم قرار بگیرند. اگر کارگران انتظار داشته باشند که قیمتهای مصرفکننده در ماهها و سالهای آینده افزایش یابد، احتمالاً دستمزدهای بالاتری را طلب خواهند کرد تا اطمینان حاصل کنند که درآمد واقعی آنها – یعنی درآمدشان پس از تعدیل تورم – کاهش نمییابد. به همین ترتیب، اگر شرکتها انتظار داشته باشند دستمزدها و سایر قیمتهای نهاده افزایش یابد، احتمالاً سعی میکنند قیمتهای خود را افزایش دهند تا اطمینان حاصل کنند که درآمدشان کاهش نمییابد.
بنابراین قیمت ها و دستمزدها در واقعیت افزایش می یابد زیرا افراد و شرکت ها سعی می کنند از خود در برابر افزایش قیمت های مورد انتظار محافظت کنند. به این ترتیب، انتظارات از تورم می تواند به شدت واقعیت را هدایت کند.
یکی از وظایف اصلی هر بانک مرکزی این است که مردم را متقاعد کند که بعید است سطح قیمتها در آینده بسیار افزایش یابد – یا به عبارت دیگر، تورم پایین باشد. به این ترتیب انتظارات می توانند به یک متحد تبدیل شوند تا دشمن. اگر قرار است این اتفاق بیفتد، بانک های مرکزی باید معتبر باشند.
یعنی برای اینکه انتظارات از تورم پایین باشد، مردم باید باور کنند که بانک مرکزی به طور تهاجمی و موثر با تورم (مثلاً از طریق افزایش نرخ بهره) مبارزه خواهد کرد، در لحظه ای که سطح قیمت ها شروع به افزایش بیش از حد کند. هنگامی که یک بانک مرکزی به چنین اعتباری در جبهه تورم دست یابد، کارش بسیار آسان تر می شود، زیرا احتمال تورم بالا به خودی خود بسیار کمتر می شود. برعکس، بانک مرکزی که از اعتبار پایین رنج میبرد، خود را در انبوهی از مشکلات میبیند، با فشارهای تورمی که به طور بالقوه در همه جا ظاهر میشوند.
دلیلی که دستیابی به چنین اعتباری دشوار است این است که مبارزه با تورم می تواند بسیار دردناک باشد. برای مبارزه با تورم، بانک مرکزی معمولاً باید نرخ بهره را افزایش دهد (که احتمالاً شامل کاهش یا حداقل کند کردن رشد عرضه پول است). با افزایش نرخ بهره با سیاستهای پولی سختتر، مصرف و سرمایهگذاری ممکن است کند شود، زیرا استقراض مصرفکننده و کسبوکار گرانتر میشود. تولید ممکن است با سرعت کمتری رشد کند، یا حتی کاهش یابد، و بیکاری احتمالاً افزایش مییابد.
برای از بین بردن تورم بالای دهه 1970، پاول ولکر، رئیس فدرال رزرو، نرخ وجوه فدرال را به سطوح بیسابقهای (20 درصد در اوج آن) رساند، که در آن زمان بدترین رکود اقتصادی از دهه 1930 را ایجاد کرد. تولید ناخالص داخلی واقعی در سال 1982 حدود 2 درصد کاهش یافت و بیکاری در آن سال به نزدیک به 10 درصد رسید. سیاستمداران هر دو حزب سیاسی ابراز خشم کردند.
یکی از نامزدهای جمهوریخواه برای مجلس سنای ایالات متحده در ژانویه 1982 متهم کرد که «سیاست نرخ های بهره بالا ولکر اقتصاد آمریکا را خفه می کند و میلیون ها آمریکایی را بیکار می کند». در زمانی که این کار را انجام داد به طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفت (حتی مورد توهین قرار گرفت).
اگر رئیس ولکر در معرض یک انتخابات مستقیم قرار می گرفت، ممکن بود احساس کند که مجبور است در برابر فشار عمومی تسلیم شود و حمله خود به تورم را کاهش دهد. از این گذشته، با توجه به اینکه او حداقل تا حدی – و شاید عمدتاً – مسئول رساندن نرخ بیکاری به بالاترین نرخ آن در نزدیک به نیم قرن گذشته بود، شانس او برای برنده شدن مجدد در انتخابات در واقع طولانی بود.
اما ولکر، مانند همه روسای فدرال رزرو، منصوب رئیس جمهور بود که تا پایان دوره 14 ساله خود به عنوان رئیس فدرال رزرو نمی توانست از بانک مرکزی اخراج شود (و تا پایان دوره به راحتی نمی توانست از سمت ریاست برکنار شود. مدت 4 سال برای آن پست).
دقیقاً به همین دلیل است که اکثر اقتصاددانان پولی ترجیح میدهند که بانکهای مرکزی «مستقل» باشند – مستقل از فرآیند دموکراتیک کوتاهمدت و تا حد زیادی مستقل از سیاستمداران و سیاستها. از آنجایی که مبارزه با تورم میتواند در کوتاهمدت دردسرهای زیادی را به مردم تحمیل کند، سیاستمداران منتخب اغلب مبارزان قابل اعتمادی برای تورم نیستند.
اگرچه برای صاحبان قدرت همیشه سخت است که کنترل سیاست پولی را به یک بانک مرکزی مستقل واگذار کنند، که میتواند با افزایش نرخهای بهره در زمان انتخابات، بهخوبی قدرتهای سیاسی را کاهش دهد، اما اکثر کشورهای توسعهیافته مدتهاست که این کار را انجام دادهاند – و تعداد آنها در حال افزایش است.
برای مسلط شدن به مبحث تورم مقاله زیر را نیز مطالعه نمایید: