اقتصاد رفتاری چیست ؟

اقتصاد رفتاری
اقتصاد کلان

اقتصاد رفتاری چیست ؟

اقتصاد رفتاری چیست ؟

سلام وقتي اقتصاددانان مدلی رو طراحي مي‌كنن به طور كلي فرض مي‌كنن كه مردم عاقل و قابل پيش‌بيني هستند. اما وقتي به رفتار افراد نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم كه با توجه به انگيزه هاشون و بدون فكر قبلي و خيلي اوقات غير عقلايي عمل مي‌كنند.  امروز مي‌خوايم راجع به اقتصاد رفتاري صحبت كنيم و اينكه مردم در واقع چطوري تصميم‌گيري مي‌كنند.

اقتصاد رفتاري يكي از زيرمجموعه‌هاي اقتصاد هست كه روي فاكتورهاي روان‌شناسي اجتماعي و احساسي تمركز مي‌كنه كه تصميم‌گيري آدم‌ها رو تحت تأثير قرار مي‌ده البته اين موضوع جديدي نيست و دوست قديمي ما اقتصادان ها، آدام اسميت تو سال هزار و هفتصد و پنجاه و نه و تئوري احساسات اخلاقي در مورد اون بحث كرده.

اما اقتصاددانان غالباً اين تصميمات غير عقلايي رو ناديده مي‌گرفتند چون دراين‌صورت سخته كه بخوان رفتار آدما رو پيش بيني كنن. در چند دهه اخير اقتصاد رفتاري برگشته و چندين جايزه نوبل به محققين كه تو اين زمينه فعاليت مي‌كردند اهدا شده است.

اقتصاد و روان‌شناسي و اقتصاد رفتاري تو بسياري از زمينه‌ها مثل بازاريابي حوزه مالي و علوم سياسي و اجتماعي به كار گرفته شده لازمه كه اشاره كنيم رفتار يك انسان عقلايي اون چيزي كه تا الان ياد گرفتيم را نفي نمي‌كنه.

اقتصاد رفتاری

امروز در بيشتر موارد مردم عقلايي هستند. وقتي قيمت‌ها براي يك محصول كاهش پيدا مي‌كنه مردم تمايل دارن كه بيشتر از اون بخرن برابر اين قانون تقاضا برقراره و درسته. اما اقتصاددانان همچنين پذيرفتن كه محدوديت عقلايي به خاطر اطلاعات زمان و توانايي‌هاي وجود داره و مي‌تونه باعث بشه مردم نتونن بهترين انتخاب ممكن رو داشته باشن.

براي مثال اگر قيمت بستني خيلي پايين باشه ممكنه مشتري هاش ديگه از اون بستني نخرن چون فك كنن كه قيمت پايين بستني به خاطر مزه خيلي بدشه و اگه این اتفاق بيفته قانون تقاضاي ديگه برقرار نيست و يك مشكل جدي تو اقتصاد كلاسيك ايجاد مي‌كنه.

منظورم اينه كه اين قانون تقاضاي نمي‌شه شرايطي باشه كه قانون تقاضاي نقض بشه و باز هم بگي كه اين يه قانونه و اتفاقات تو مسائل ديگه هم نمي‌افته مثل فيزيك، نه مثل اينكه اتفاق مي‌افتد.

قوانين فيزيك نيوتن مثل جاذبه در اكثر موارد برقراره اما تا ابعاد كوانتوم ديگه برقرار نيستند اين قانون و گردش سياره را توضيح مي‌دهند اما در مورد توزيع گردش الكترون‌ها به مشكل مي‌خورد تو اقتصاد هم همين‌طوريه.

تئوري‌هاي اقتصاد كلاسيك به طور كلي مي‌تونه مسائل اقتصادي و به خوبي توضيح بده اما در مورد تصميم‌گيري فردي چيزاي زيادي وجود داره كه ما به طور كامل متوجه نمي‌شيد.

اقتصاد رفتاری

 

در مثال بستن يكي از مشكلات ما نبود اطلاعات كامل هست. اقتصاددانان كلاسيك فرض كنند كه ما هنگام تصميم‌گيري اطلاعات كامل داريم به اين معني كه افراد يا از قبل مي‌دونن، و اینکه كه سريعاً مي‌تونن به اطلاعات درباره قيمت‌هاي كيفيت و دسترسي داشته باشند.

اما در واقعيت معمولاً اين‌طور نيست قطعاً مصرف كننده‌ها مي‌تونن از اطرافيان بپرسن كه آیا اون طعم از بستنی رو حس كردن يا نه؟

اما شايد اين کار را نكنن. در اين حالت افراد براساس اطلاعات محدودي كه خودشون دارن عمل مي‌كنن. قيمت كم مشكوكه كه اين بستني واقعاً معامله خوبيه و طعمي شبيه مايونز داره. اونا قطعاً نمي‌دونن.

قيمت‌ها سيگنال‌هاي زيادي از خودشون رو ميفرستن و حتي علوم در اين زمينه وجود داره كه قيمت‌ها چگونه ادراک افراد رو تغيير مي‌ده؟ يك مطالعه در كاليفرنيا مغز افرادي كه تنوع زياد از شراب‌هاي قرمز و حس كردن آناليز كردن.

محققین به شركت كننده‌ها قيمت‌هاي غيرواقعي دادن و مغز اونها رو اسكن مي‌كردند تا سطح لذتش را اندازه‌گيري كنن. نتايج سوپرايز كننده بود. زمانی که افراد فكر مي‌كردند قيمت‌ها بالاتره، اونها واقعاً شراب رو بيشتر دوست داشتن و این  حتي زماني كه به افراد شراب‌هاي دقيقاً يكسان مي‌داديم ولي قيمت يك را بالاتر اعلام مي‌كرديم قرار بود.

محقق مي‌گن كه برخلاف فروض پايه اقتصاد اقدامات بازاريابي، به صورت موفق آميزي لذت تجربه شده ما با تغيير شيوه تفكر راجع به كالاها، تحت تأثير قرار بده. بنابراین زماني كه شما يك شراب دوست داشتني داشتيد ممكنه بتونيد قيمت‌ها را بالا ببريد و تقاضا رو هم براي اين افزايش بديد.

تمام چيزي كه بايد انجام بدين، تغيير احساسات است اين ايده كه ادراك و احساسات مي‌تونه بر عملكرد ما تأثير بذاره در زمينه‌هاي مالي نيز برقراره. خيلي از اقتصاددانان باور دارند كه دارايي‌هايي مانند سهام و املاك به اندازه ارزش واقعي خودشون وخيلي نزديك به اون معامله ميشن. تا سرمايه‌گذاران حسابگر سرمايه‌هاي پايين‌تر از قيمت شون مي‌خرم و بالاتر از قيمت مي‌فروشند.

اما اونا حباب‌هاي قيمتي رو توضيح نمي‌دن. در دنياي واقعي سرمايه‌گذاران همواره دقيق و محاسبه گر نيستن. اونا مي‌تونن بعض اوقات غير منطقي عمل كنن. این به توزيع حباب‌هاي كمك می كنه از توليد ماني هلندي قرن هفده تا بحران مالي دو هزار و هشت، سرمايه‌گذاران به صورت اغراق‌آميز غير عقلايي شدن و نه براساس منطق بلکه توجه به چيزي يك اقتصاددان جان کینز که اسمش رو خوي حيواني مي‌ذاره تصميم‌گيري مي‌كنن.

بنابراين اقتصاد رفتاري تئوري‌هاي اقتصاد سنتي رو نفي نمی کنه اون تنها مي‌خواد بفهمه چه زماني و چرا افراد از مدل‌هاي اقتصادي پيشنهادی خود رفتار مي‌كند.

اقتصاد رفتاری

بيا بريم سراغ يكي از اون مثال ها:  يكي از معروف‌ترين آزمايش‌ها در حوزه اقتصاد رفتاري بازي اولتيماتومه… تو آزمايش دو تا بازيكن تصميم مي‌گيرند كه چطور يه مقدار مشخصي پول رو بين خودشون تقسيم كنند فرض كنيم صد دلار.

پول به بازيكن اول داده مي‌شه و ازش خواسته مي‌شه كه يه راه واسه تقسيم پول با بازيكن ديگه پيشنهاد بده، اگر بازيكن دوم قرار قبول كنه، هر دوتاشون مي‌تونن پول رو داشته باشند و اگر فرد دوم قبول نكنه هيچ کدوم پولي گيرش نمي‌آد.

اگر بازيكن اول تقسيم نصف نصف رو پيشنهاد بده بازيكن دوم هميشه قبول مي‌كنه اما اگه بازيكن اول تقسيم نابرابر پيشنهاد بده مثلاً بيست هشتاد، شما باشه قبول مي‌كنيد؟ نشون داده شده كه در اكثر موارد پيشنهاد كمتر از تقسيم برابر رد شدن اين درسته كه خيلي عجيب به نظر نمي‌آد اما مستقيماً بر عكس اقتصادي كلاسيك و غيرعقلاييه و تصميم عقلاني براي بازيكن دوم اين كه هر پيشنهادي كه بازيكن اول داد رو بپذيرن، حتي يك دلار باشه.

بالاخره یه دلار بهتر از هيچيه. اما رفتار آدم‌ها فقط بر اساس انگيزه‌هاي مادي نيست و با ايده‌هاي نسبتاً پيچيده‌اي مثل برابري و عدالت و حتي انتقام شكل داده مي‌شه. بازي اولتيماتوم نشون مي‌ده كه مردم هميشه همون قدري كه اقتصاد اونا دوست دارن بگن قابل پيش‌بيني نيستند.

اگر مردم تماماً عقلايي رفتار مي‌كردن بايد هر بار همون تدوين رو در شرايط يكسان و با وجود انتخاب‌هاي ديگه تصميم‌گيري مي‌كردن. اما وضعيت و تغييرات مردم به اين بستگي داره كه چطور اين انتخاب‌ها ارائه شدن.

روان‌شناس‌ها به این خلأ شناختي اثر فضاسازي مي‌گن. منظورم اينه كه شما ترجيح مي‌ديد گوشت با هفتاد و پنج درصد چربي رايگان بخريد يا بيست و پنج درصد چربي؟ یا تو مسابقه بخت آزمايي شركت مي‌كنه كه مي‌گه از هر هزار نفر يكي برنده مي‌شه يا تو مسابقه‌اي كه مي‌گه نهصد و نود و نه تا بازنده داريم.

از قانون بهبود و وضعیت آموزشي حمايت مي‌كنيم يا از قانوني كه با اسم بالابردن ماليات‌ها هامون اومده. هر كدام از اين سناريو مي‌تونه جوري قرار بگيره كه تصميمات تون رو تحت تأثير قرار بده. اقتصاددانان كلاسيك بحث مي‌كنند كه اين فضاسازي‌ها بايد اثر خيلي كمي در تصميم‌گيري افراد بذارن چون‌كه مردم عقلایی و باهوش هستند.

اما تو دنياي واقعي مردم مي‌تونن كاملاً غير عقلایی باشند. بنابراین كسب و كارهاي درباره روان‌شناسي تصميم‌گيري‌ها، مدت زمان زيادي كه اطلاعات دارن. براي مثال يك باشگاه ورزشي ممكنه حق عضويت شو کم كنه و تبليغ كنه كه تنها يك دلار در روز هزينه داره كه خيلي مقرون به‌صرفه‌تر از سيصد و شصت و پنج دلار در سال به نظر مي‌رسه. و هزينه چهارصد و نود و نه دلار و نود و نه سنت براي يك تلويزيون يك معاملة بهتري از پانصد دلار به نظر مياد.

به اين مي‌گن قيمت‌گذاري روان‌شناسانه. اين مي‌تونه افراد رو قانع كنه كه دارن معامله خوبي انجام مي‌دهند. جالبه که خرده‌فروشان برخی مواقع خلاف اين كار را انجام مي‌دهند و كالاهاشون و تا جاي ممكن بالا قيمت گذاري مي‌كنند تا اين سيگنال‌ها مشتري‌ها بدن كه كيفيت كالاها شد خيلي بيش تر از اونيه كه تو ساير مغازه‌ها مي‌بين.​

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فیلدهای نمایش داده شده را انتخاب کنید. دیگران مخفی خواهند شد. برای تنظیم مجدد سفارش ، بکشید و رها کنید.
  • عکس
  • شناسه محصول
  • امتیاز
  • قیمت
  • در انبار
  • موجودی
  • افزودن به سبد خرید
  • توضیحات
  • محتوا
  • عرض
  • اندازه
  • تنظیمات بیشتر
  • نویسنده
  • قسمت
  • زبان
Click outside to hide the comparison bar
مقایسه