تفکر عقب مانده در فدرال رزرو

تفکر عقب مانده در فدرال رزرو
اقتصاد کلان

تفکر عقب مانده در فدرال رزرو

تفکر عقب مانده در فدرال رزرو

چرا مقامات فدرال رزرو عاشق این ایده هستند که ایجاد “تورم اندکی” مردم را ثروتمندتر می کند؟ جان مینارد کینز، اقتصاددان بانفوذ و بسیار متقاعد کننده بریتانیایی، برای اولین بار این ایده را مطرح کرد که دستکاری پول، درست در زمان رکود بزرگ، اشتغال کامل را به همراه خواهد داشت.

این ایده، اگرچه نادرست بود، اما مطابق با انگیزه ملتی بود که آرزوی پایان دادن به بیکاری افسارگسیخته را دارد – بدون در نظر گرفتن جاه طلبی های بانک مرکزی برای نفوذ بیشتر بر اقتصاد. متأسفانه، برای ما، این مفهوم از آن زمان تاکنون باقی مانده است.

پشت منحنی (فیلیپس). ایده های کینز در مورد تورم و اشتغال در دهه 1950 مورد توجه واقع شد. ویلیام فیلیپس، اقتصاددان نیوزلندی، نموداری را معرفی کرد که به منحنی فیلیپس معروف شد. همبستگی آشکاری بین تورم بالاتر و کاهش بیکاری را نشان داد. نتیجه گیری او این بود که تورم برابر با ایجاد شغل است.

تفکر عقب مانده در فدرال رزرو

مشکل منحنی فیلیپس این است که این منحنی مبتنی بر این است که ممکن است بگویید پشت این منحنی است. هفت جایزه نوبل به اقتصاددانانی اعطا شد که کارشان این نظریه را رد کرد. برایان دومیتروویچ، مورخ اقتصادی، در سایت فوربز [1]اشاره کرده است که اعداد نشان می‌دهند که تورم اشتغال ایجاد نمی‌کند و با معکوس آن مرتبط است – نرخ بیکاری بالاتر.

دومیتروویچ خاطرنشان می کند که در اوایل دهه 1980 تورم، بیکاری در سطح بالاتری نسبت به بحران مالی سال 2008 به اوج خود رسید. اما این به سرعت فروکش می کند.

برخلاف باور کینزی، نرخ پایین بیکاری همزمان با دوره‌هایی از ثبات پول و تورم حداقلی است. ایالات متحده در طول سالهای استاندارد طلای دهه های 1920 و 1960 چیزی را تجربه کرد که می توان آن را اشتغال کامل (نرخ بیکاری کمتر از 5 درصد) توصیف کرد.

پس از اینکه رونالد ریگان با تثبیت دلار و کاهش مالیات ها به تورم پایان داد، ایجاد شغل همراه با اقتصاد در دهه 1980 رونق گرفت. مثال دیگر سوئیس است که واحد پول آن در صد سال گذشته بهترین ارز را در حفظ ارزش خود بدون هیچ مدرکی از منحنی فیلیپس داشته است. نرخ بیکاری در این کشور حدود 3 درصد است.

تفکر عقب مانده در فدرال رزرو

تفکر فرقه بار. بله، درست است که رشد اقتصادی می تواند به معنای قیمت بالاتر برای برخی محصولات باشد. اما این تصور که افزایش هزینه های زندگی باعث رفاه می شود، تفکر فرقه بار است که همبستگی و علیت را اشتباه می گیرد.

این ایده که تورم پایین به نوعی اقتصاد را به خطر می اندازد، به همان اندازه بی معنی است. آیا تا به حال کسی از ارزان شدن لپ تاپ ها یا تلویزیون های صفحه تخت شکایت کرده است؟

عصر “طلایی” بدون تورم. اگر هیچ تورمی “بد” نیست، پس چگونه می توان انفجار رفاه را که در قرن نوزدهم استاندارد طلای کلاسیک رخ داد، دوره ای در تاریخ ما که امروزه عمدتاً فراموش شده است، توضیح داد؟ با استثنائات جداگانه، از جمله تعلیق استاندارد طلا توسط آمریکا در طول جنگ داخلی، ایالات متحده در اواخر قرن نوزدهم دوره هایی را تجربه کرد که در آن قیمت ها در واقع کاهش یافت. با این حال، ملت از یک رونق 100 ساله برخوردار بود.

دلار ثابت و مبتنی بر طلا که توسط الکساندر همیلتون ایجاد شد به این معنی بود که سرمایه گذاران می توانستند روی بازپرداخت پولی که ارزش خود را از دست نداده بودند حساب کنند. که باعث تشویق وام و سرمایه گذاری شد. ایالات متحده به آهنربایی برای سرمایه خارجی تبدیل شد. دلار به سمت سرمایه‌گذاری ‌های جدید و رشد آفرین سرازیر شد و بهره‌وری و نوآوری را افزایش داد و منجر به کاهش قیمت‌ها شد.

مثال هایی که با کاهش تورم اقتصاد پیشرفت کرد

بین سالهای 1870 و 1890، هزینه تولید فولاد به میزان 6 برابر کاهش یافت. تولید جهانی فولاد بیست برابر افزایش یافت. فولاد ارزان قیمت در راه‌آهن‌ها و آسمان‌خراش‌های جدید شهرهای در حال رشد ریخته شد. در طول دهه 1880، ایالات متحده بیش از 7000 مایل راه آهن جدید در سال اضافه کرد. هزینه حمل و نقل به شدت کاهش یافت.

فولاد بیشتری نیز وارد خودروهای جدید شد، مانند فورد مدل تی، که در سال 1908 با قیمت 850 دلار معرفی شد. در سال 1925، زمانی که هنری فورد روش‌های جدید خط مونتاژ خود را کامل کرد، قیمت خودرو به 260 دلار کاهش یافت.

در دهه 1850، روغن نهنگ (معمولاً برای روشنایی استفاده می شد) حدود 1.75 دلار در هر گالن قیمت داشت. در سال 1870، نفت سفید با قیمت 0.26 دلار در هر گالن جایگزین روغن نهنگ شد. تا سال 1911، یک گالن نفت سفید 9.2 سنت قیمت داشت. این نوع کاهش تورم، ایالات متحده را تا سال 1913 به ثروتمندترین کشور جهان تبدیل کرد.

به تبعیت از ایالات متحده و انگلیس، بیشتر کشورهای اروپایی و در نهایت ژاپن ارزهای خود را به طلا پیوند زدند. در دهه 1800 ثروت بیشتری نسبت به تمام قرون گذشته در کنار هم ایجاد شد.

تفکر عقب مانده در فدرال رزرو

چرا نمی‌توانید راه خود را به سوی رفاه بی‌ارزش کنید؟ کینز استدلال کرد که تورم با کاهش ارزش واقعی دستمزدها، اشتغال را افزایش می­دهد و استخدام کارگران را ارزان تر می کند. این ممکن است در ابتدا اتفاق بیفتد. با این حال، در حالی که به نظر می­رسد کاهش ارزش پول حقوق ها را «افزایش» می کند، هزینه های زندگی را نیز بالا می برد. کارگران کمتر می توانند هزینه کنند و در نهایت اقتصاد آسیب می بیند.

به گفته استیو هانکه، کارشناس ارز از دانشگاه جان هاپکینز، “اگر کاهش ارزش باعث رشد این همه شود، شما فکر می کنید که آفریقا در حال شکوفایی [و] آمریکای جنوبی در جهان پیشرو خواهد بود.” ران پل، نماینده سابق کنگره، زمانی این موضوع را اینگونه بیان کرد: «اگر دولت‌ها یا بانک‌های مرکزی واقعاً می‌توانند صرفاً با خلق پول ثروت ایجاد کنند، چرا فقر در هر کجای زمین وجود دارد؟»

بی انصافی غول پیکر تورم

خرد کینزی در مورد نیاز فرضی به تورم پایین همه چیز را وارونه می کند. چگونه کاهش ارزش دلار در جیب شما، شما یا هر کس دیگری را ثروتمندتر می کند؟

یک “مالیات مخفیانه”. البته، نمی تواند. به همین دلیل است که بسیاری از اقتصاددانان تورم را «مالیات پنهانی» نامیده‌اند. خود کینز به طور مشهور اذعان داشت که کاهش ارزش پول به دولت این امکان را می دهد که “بخش مهمی از ثروت شهروندان خود را مخفیانه و بدون مشاهده مصادره کند.”

یک پرستار فرضی با درآمد 50000 دلاری بگیرید. نرخ تورم سالانه 2 درصد – سطحی که فدرال رزرو به عنوان “ثبات” تعریف می کند – به معنای افزایش هزینه های زندگی است که منجر به کسر 1000 دلار از حقوق سالانه آن پرستار می شود. به این به عنوان شکل جدیدی از انصراف فکر کنید.

«نابرابری تورمی». مالیات پنهان تورمی افراد را با حقوق ثابت، پس انداز کنندگان، بازنشستگان با حقوق بازنشستگی را مجازات می­کند – افرادی که طبق قوانین بازی می کنند. این کار را نه تنها از طریق کاهش درآمد آنها انجام می دهد، بلکه با بالا بردن قیمت کالاها و خدماتی که آنها به ویژه به آنها متکی هستند، این کار را انجام می دهد. تاد پیتینسکی، استاد دانشگاه استونی بروک و دانشمند علوم اجتماعی خاطرنشان کرده است که «قیمت‌ها اغلب برای نیازهای اولیه بیشتر از اقلام لوکس افزایش می‌یابد، پدیده‌ای که اقتصاددانان آن را «نابرابری تورمی» می‌نامند.» مشاهدات او با مطالعاتی تأیید می‌شود که نشان می‌دهد تورم نابرابری درآمد را افزایش می‌دهد. شاخص هایی مانند ضریب جینی.

در عین حال که تورم به افرادی که درآمد پایین‌تری دارند آسیب می‌رساند، سودهای بادآورده‌ای را به افراد و شرکت‌های پیشرفته، به‌ویژه شرکت‌های مالی، می‌رساند که می‌توانند در محیطی با تغییر ارزش ارز حرکت کنند. در حالی که فقرا فقیرتر می شوند، ثروتمندان ثروتمندتر می شوند.

مارک اسکوزن، اقتصاددان و نویسنده مشهور، به نقل از لودویگ فون میزس، اشاره می کند که کسانی که بیشترین سود را می برند، عموماً اولین دریافت کنندگان پول ایجاد شده توسط فدرال رزرو هستند. چه کسانی در این دسته قرار می گیرند؟ اسکوسن پاسخ می دهد که ذینفعان عبارتند از “بانک های بزرگ، منافع تجاری، سرمایه گذاران بازار سهام، وال استریت.”

تورم همچنین برای دولت درآمد خوبی ایجاد می کند. از آنجایی که افزایش دستمزد مردم را به سمت گروه های مالیاتی بالاتر سوق می دهد، عمو سام مالیات بیشتری دریافت می کند. سال 2021 شاهد بزرگترین افزایش یک ساله در دریافت مالیات فدرال از اواخر دهه 1970 بود. مردم در خیابان اصلی ممکن است برای تطبیق با قیمت های بالاتر مشکل داشته باشند. اما بوروکرات های دولتی از هجوم پول تورم سود می برند.

نکته دیگری درباره آن «دستمزدهای بالاتر» بحران کووید، تصویر قدرتمندی از بی عدالتی اساسی تورم ارائه می دهد. در اکتبر سال 2021، وال استریت ژورنال گزارش داد که بخش‌های خاصی مانند املاک و مستغلات به نظر می‌رسد در حال رونق هستند. با این حال، در همان زمان، “کارگران دارند بهای آن را می پردازند.” در حالی که به نظر می رسید حقوق و دستمزد آنها در حال افزایش است، “درآمد واقعی ساعتی” – قدرت خرید دلار آنها – در عرض یک سال نزدیک به 2 درصد کاهش یافت. بر اساس محاسبات چشم باز از دانشگاه پنسیلوانیا، یک خانوار آمریکایی به طور متوسط ​​3500 دلار بیشتر برای همگام شدن با تورم هزینه می کند.

جای تعجب نیست که جان لاک فیلسوف معروف کاهش ارزش پول را «شکست عمومی عدالت» نامید که «حق و مالکیت یک نفر را به دیگری می‌دهد».

 

فعال کننده بدهی

تورم به طور ناعادلانه معادله را در برابر وام دهندگان به نفع بدهکاران منحرف می کند. افرادی که تعهدات ثابتی مانند اجاره یا رهن دارند، می توانند وام ها را با پول ارزان تری پس بدهند. در مقایسه با بقیه ارزش‌های متورم اقتصاد، آنچه شما مدیون هستید ناگهان معقول‌تر به نظر می‌رسد. بنابراین، تورم را اغلب «توانمندکننده بدهی» می نامند.

به همین دلیل است که در کشورهایی که تورم بزرگی دارند، معمولا نرخ های بهره نجومی را می بینید. هیچ‌کس نمی‌خواهد پولی به شما قرض دهد وقتی پولی با ارزش کمتر به شما بازپرداخت می‌شود. در سال 2021، آرژانتین دارای نرخ تورم سالانه بیش از 51 درصد و نرخ بهره 38 درصد بود. ترکیه که نرخ تورم معتدل تری (نسبتا) بیش از 36 درصد داشت، نرخ بهره 14 درصدی داشت. در ایالات متحده در طول تورم دهه 1970، زمانی که ارزش دلار در حال کاهش بود، نرخ بهره به نزدیک به 22 درصد رسید.

سیستم مالی نابود شد. در کشورهایی مانند ونزوئلا و آرژانتین که سابقه کاهش ارزش و تورم شدید دارند، تامین مالی عملاً وجود ندارد، به جز شرکت‌هایی که به اندازه کافی بزرگ هستند که سرمایه خارجی جذب کنند یا ارتباطات سیاسی برای دریافت یارانه یا وام‌های دولتی داشته باشند. کارت‌های اعتباری، بدهی‌های مصرف‌کننده، وام مسکن و وام‌های مشاغل کوچک در دسترس نیستند یا فقط با نرخ‌های بهره ربوی در دسترس هستند. همکاری بین وام دهندگان و وام گیرندگان تقریباً غیرممکن می شود. حتی دولت‌ها نیز نمی‌توانند وام بگیرند مگر با نرخ بهره و سررسید کوتاه کمتر از یک سال.

تحریف بیشتر «نرخ بهره صفر». در قرن بیست و یکم، انحراف تورم با اولین هشدار دهنده تشدید شده است – نرخ های بهره مصنوعی پایین که توسط بانک های مرکزی ایجاد شده است. آیا ما فقط نگفتیم که تورم به طور سنتی با نرخ بهره بالاتر همراه است؟ بله، این کار را انجام دادیم و این هنوز در کشورهایی با بدترین تورم وجود دارد. با این حال، از سال 2008، فدرال رزرو و سایر بانک های مرکزی این هنجار را زیر پا گذاشته اند. آنها با نادیده گرفتن تورم، نرخ بهره را به پایین‌ترین سطحی که تا به حال در تاریخ ثبت شده کاهش داده‌اند.

در نظر گرفته شده برای تحریک اقتصاد از طریق تشویق وام با نرخ های پایه معامله، استراتژی اساسا کینز در مورد استروئیدها است. نتیجه انحراف در بازار سرمایه بوده است. وام گیرندگان کوچک جریمه می شوند. چرا بانک‌هایی که نمی‌توانند بازدهی از وام‌دهی با نرخ بهره صفر دریافت کنند، باید فرصتی را برای تازه واردان ریسک‌پذیر بگیرند؟ آن‌ها به نفع افراد یا شرکت‌های بزرگی هستند که دارای ریسک اعتباری هستند، از جمله آن‌هایی که واقعاً نیازی به وام گرفتن ندارند. بازیکنان بزرگ در نهایت وام هایی دریافت می کنند که اساسا رایگان هستند.

غول کامپیوتری اپل ده ها میلیارد دلار بدهی به عهده گرفته است، حتی با وجود خالص نقدینگی حدود 80 میلیارد دلاری. طی یک دوره هشت ساله، این شرکت تقریباً از پول رایگان برای بازخرید حدود 444 میلیارد دلار از سهام خود استفاده کرد و تعداد سهام را تا 35 درصد کاهش داد که به افزایش قیمت و سود سهام کمک کرد.

البته بزرگترین بدهکار دولت ایالات متحده است که کل بدهی فدرال آن در اوایل سال 2021 حدود 29 تریلیون دلار بود. تورم، همراه با پول بدون نرخ بهره صفر به این معنی است که عمو سام میلیاردها دلار در پرداخت های خود به دارندگان اوراق پس انداز می کند. این پس‌اندازها به دولت امکان می‌دهد تا بیشتر برای بوروکراسی‌های متورم و برنامه‌های استحقاقی فراری خود هزینه کند.

برنامه های بیشتر به معنای هزینه بیشتر و در نهایت استقراض بیشتر و در نتیجه ایجاد پول بیشتر است. این یک چرخه تورمی معیوب است. همانطور که جوزف جوفه، دانشمند علوم سیاسی جانز هاپکینز، مشاهده کرده است، “تورم بهترین راه برای از بین بردن بدهی عمومی و باز نگه داشتن دریچه های سیل است. پایین دست؟ کاهش ارزش دلار، توده ها را فقیرتر و بیشتر به دولت وابسته می کند.»

این مطلب می تواند برای شما مفید باشد :

انتظارات و تورم 

[1] – Forbes.com​

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فیلدهای نمایش داده شده را انتخاب کنید. دیگران مخفی خواهند شد. برای تنظیم مجدد سفارش ، بکشید و رها کنید.
  • عکس
  • شناسه محصول
  • امتیاز
  • قیمت
  • در انبار
  • موجودی
  • افزودن به سبد خرید
  • توضیحات
  • محتوا
  • عرض
  • اندازه
  • تنظیمات بیشتر
  • نویسنده
  • قسمت
  • زبان
Click outside to hide the comparison bar
مقایسه