توهم پول چیست؟

im-383865
فارکس

توهم پول چیست؟

 توهم پول چیست؟

در پست های قبلی توضیح دادیم که چگونه تورم، سیگنال‌های قیمتی را که برای درک بازار از عرضه و تقاضا حیاتی هستند، خراب می‌کند. افرادی که توسط توهم پول تورم گمراه می شوند، اغلب قیمت های تورمی را به عنوان نشان دهنده ارزش های دنیای واقعی به اشتباه تعبیر می کنند. آنها بر اساس آنچه اساساً اطلاعات نادرست است، برای خرید یا سرمایه گذاری تصمیم می گیرند. تحریف پول ناشی از تورم منجر به تحریف رفتار بازار می شود.

“کمبود انرژی” که نبود. بحران سوخت در دهه 1970 نمونه ای درسی از اثرات مخرب توهم پول است. کاهش ارزش دلار آمریکا پس از شوک نیکسون به سرعت باعث افزایش قیمت ها در بازارهای کالایی شد که به طور سنتی اولین کسانی هستند که کاهش ارزش پول را احساس می کنند.

از سال 1973 تا 1975، نفت از سطح طولانی مدت خود در حدود 3 دلار در هر بشکه به بیش از 12 دلار در هر بشکه افزایش یافت. این نگرانی هایی را ایجاد کرد که انرژی جهان رو به اتمام است. ترس تقریباً به وحشت افتاد. نیوزویک در گزارشی اعلام کرد که ایالات متحده “همه چیز را تمام می کند”.

«بحران انرژی» و خطوط بی پایان آن در پمپ بنزین به طور گسترده به تحریم نفت عرب متهم شد. این توهم پول بود. برایان دومیتروویچ، اقتصاددان، توضیح می‌دهد که کمبود فرضی «بحران ارزی بود، نه بحران نفت». به عبارت دیگر نتیجه مستقیم کاهش ارزش دلار بود.

وی با اشاره به نامه دبیرکل اوپک، کارتل نفت خاورمیانه، که چند روز پس از کنار گذاشتن استاندارد طلا توسط آمریکا نوشته شد، هشدار داد که «کشورهای عضو اوپک اقدامات لازم را برای تعدیل قیمت‌های ثبت شده نفت خام بر این اساس انجام خواهند داد». اگر ارزش دلار شناور در بازارهای ارز کاهش یابد.

دومیتروویچ می‌گوید اگر ایالات متحده پس از شوک نیکسون به دلار سالم و باثبات بازگشته بود، این کشور هرگز شاهد بحران سوخت نبود. قیمت یک گالن گاز “از پنجاه سنت تجاوز نمی کرد.”

توهم پول چیست؟

آینه تفریحی تورم

حباب مسکن که منجر به انفجار بازار وام مسکن ارزان قیمت و بحران مالی 2008 شد، یکی دیگر از نتایج توهم پول بود که توسط تورم ایجاد شد. داستان در اوایل دهه 2000 با رکودی که پس از فروپاشی سهام فناوری معروف به “قطعات دات کام” شروع شد، آغاز شد. در تلاش برای تحریک اقتصاد، فدرال رزرو در یک سری اقدامات، نرخ وجوه فدرال را به 1 درصد کاهش داد. بین سال‌های 2000 و 2003، پایه پولی در سطوحی معادل تورم دهه 1970 رشد کرد. ارزش دلار کاهش یافت. قیمت طلا به شدت افزایش یافت.

به یاد داشته باشید، زمانی که ارزش پول کاهش می یابد، اولین جایی که می رود به سمت دارایی های سخت مانند مسکن است. در تورم دهه 1970 صاحب خانه ها برنده بزرگی بودند، تورم که قیمت مسکن را بالا برد در حالی که پرداخت وام مسکن افزایش یافت. فریب مسکن به عنوان یک سرمایه گذاری ممکن است در اوایل دهه 2000 حتی بیشتر باشد، زمانی که پول ارزان فدرال رزرو بانک ها را تشویق کرد که عملاً وام های مسکن را واگذار کنند. آنها استانداردهای وام دهی را کاهش دادند، و وام های بیشتری را به وام گیرندگان با ریسک بالاتر و کم اعتبار دادند. بازار وام مسکن 200 درصد رشد کرد.

غریزه گله ای تورم در بین خریداران و فروشندگان حاکم شد. دیگر از خریداران خانه قبل از خرید خانه، 20 درصد کاهش سنتی درخواست نمی شد. “وام های درآمدی اعلام شده” رایج شد. آنها همچنین به عنوان وام های بدون مدرک یا دروغگو شناخته می شدند زیرا وام گیرندگان می توانستند تقریباً هر رقم درآمدی را ارائه دهند و به ندرت بررسی می شد. جای تعجب نیست که همه می‌خواستند وارد این اکشن شوند. یک مرد بی خانمان در سن پترزبورگ، فلوریدا موفق به خرید پنج خانه شد. دلالان به سرعت وارد بازار شدند.

دلار ضعیف اطلاعات قیمت گذاری را خراب کرد و مردم را به این باور رساند که قیمت مسکن و تقاضا فقط می تواند افزایش یابد. با افزایش قیمت‌ها، به نظر می‌رسید که خطر نکول کمی وجود داشته باشد. حتی اگر صاحبان خانه از وام مسکن خود عقب بمانند، می توانند خانه های خود را به قیمتی بیشتر از آنچه که خریده اند بفروشند و وام را بازپرداخت کنند. پس اگر یک سرمایه گذار بی خانمان قصور کند چه؟ ارزش خانه بیشتر از رهن او خواهد بود.

در سال 2005، فدرال رزرو شروع به افزایش نرخ بهره کرد. بازار از هم پاشید. سلب حق اقامه دعوی در تمام ایالت های اتحادیه رخ داد. گفته می شود حدود 10 میلیون نفر خانه های خود را از دست داده اند. این ویرانی موسسات مالی بزرگ را تکان داد. خانه های سرمایه گذاری لمان برادرز و بیر استرنز سقوط کردند و به دنبال آن فروش اجباری مریل لینچ رخ داد. ای آی جی، بزرگترین شرکت بیمه تجاری، و سیتی بانک توسط دولت آمریکا تصاحب شدند. شاخص سهام  اس اند پی  500 با افت 58 درصدی مواجه شد. بحران مالی 2008 با “رکود بزرگ” که بزرگترین رکود اقتصادی از زمان رکود بزرگ بود، دنبال شد.

توهم پول چیست؟

حباب های خوب و حباب های بد

وقتی به هر دلیلی بازیگران زیادی وارد بازار می‌شوند، هر صنعتی دچار تغییراتی می‌شود. این می تواند زمانی اتفاق بیفتد که یک فناوری جدید و امیدوارکننده وجود داشته باشد، مانند رونق رایانه های شخصی در اوایل دهه 1980، تولید خودرو در اوایل قرن بیستم یا، برای کسانی که دهه 1950 را به یاد می آورند، شوق هولا هوپ. در یک اقتصاد عادی، کسب و کارها شکست می خورند. با این حال، مردم از چنین شکست‌هایی درس می‌گیرند. بازیکنانی که زنده می مانند کارآمدتر هستند و معمولاً کارها را بهتر انجام می دهند. به این ترتیب دانش کسب می شود و صنعت – و جامعه – پیشرفت می کند.

اما حباب های تورمی چیز دیگری هستند: فعالیت های جعلی ناشی از هدایت نادرست سرمایه. افراد و کسب و کارها بر اساس سیگنال های قیمتی تحریف شده تصمیم می گیرند، مانند خریداران خانه در اوایل دهه 2000 که متقاعد شده بودند که قیمت مسکن فقط می تواند افزایش یابد. سیگنال‌های قیمت تورمی همچنین می‌توانند هجوم به سرمایه‌گذاری‌های غیرمولد را ایجاد کنند که هدف اصلی آنها حفظ ثروت است. پول به سمت دارایی های سخت مانند شمش طلا سرازیر می شود. شهروندانی که از حفظ ثروت خود که به سرعت رو به کاهش است ناامید هستند، آن را به هر کالا یا سایر چیزهای ملموسی که اتفاقاً در دسترس هستند، شخم خواهند زد.

مثال کلاسیک: آلمانی هایی که در دوران تورم وایمار پیانو خریدند. شهروندان فقیر اتحاد جماهیر شوروی قدیمی و اروپای شرقی آجر را ذخیره می کردند. آنها فاسد شدنی نبودند و می توانستند در آینده مورد استفاده قرار گیرند. با افزایش پول، پس انداز ارز غیرقابل دفاع بود. استیو هانکه، اقتصاددان جان هاپکینز توضیح می دهد که به جای پس انداز پول در بانک، “شما یک حساب آجری داشتید.”

 

مالیات ها نیز متورم هستند

توهم پول به طور مشابه مالیات را فاسد می کند. در دهه 1970، افراد با درآمد متوسط ​​ناگهان متوجه شدند که در محدوده های مالیاتی بالاتری رانده شده اند. سیستم مالیاتی برای یک ارز ثابت طراحی شده بود. هیچ «تعدیل تورمی» خودکاری که در دهه 1980 معرفی شد وجود نداشت. مردم واقعاً افزایش حقوق نگرفته بودند. دستمزد “بالاتر” آنها به دلارهای متورم بود.

عمو سام اهمیتی نداد. شهروندان عادی با مالیات هایی که برای ثروتمندان در نظر گرفته شده بود، جوراب بودند. یک خانواده چهار نفره که دوبرابر متوسط ​​درآمد داشتند، نرخ مالیات نهایی 25 درصد در سال 1965 داشتند. این نرخ در سال 1980 به 43 درصد افزایش یافت.

شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران به طور مشابه بر «سود سرمایه‌ای» مالیات می‌گرفتند که اصلاً سود نبود، بلکه توهمات تورمی بود. در طول دهه 1970، مالیات واقعی بر عایدی سرمایه، با در نظر گرفتن تورم، می توانست از 100 درصد فراتر رود. مردم و شرکت ها زمانی تحت تأثیر مالیات بر عایدی سرمایه قرار گرفتند که ارزش واقعی دارایی های آنها کاهش یافته بود.

بر اساس یک برآورد، اگر یک صندوق شاخص اس اند پی  500 را در سال 1970 خریداری کرده باشید و آن را در سال 1988 فروخته باشید، نرخ موثر مالیات بر عایدی سرمایه واقعی سرمایه گذاری شما به دلیل تورم در آن دوره 338 درصد خواهد بود.

تورم همچنین به سرمایه گذاری های موجود در دهه 1970 با از بین بردن سود مالیاتی ناشی از کاهش ارزش دارایی ها مانند تجهیزات کارخانه آسیب زد. کسورات بر اساس قیمت‌های خرید پایین‌تر و قبل از تورم، بار مالیاتی را به طور موثر افزایش داد.

جای تعجب نیست که پناهگاه های مالیاتی تقریباً از هر نوع در آن دوره در ایالات متحده افزایش یافت. مأموران مالیاتی که به دنبال اجتناب از افزایش مالیات و محافظت از دارایی ها در برابر تورم هستند، در همه چیز از تولید آزالیا و بادام گرفته تا مزارع راسو و قزل آلا سرمایه گذاری کردند.

تولید فیلم و همچنین میزان فضای اداری خالی افزایش یافت. تمام این فعالیت‌ها در پاسخ به فرصت‌های تجاری واقعی نبود، بلکه به منظور اجتناب از مالیات بود. آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا این همه فیلم های کم بودجه دهه 1970 ساخته شدند؟ با این همه سرمایه گذاری که در بهشت ​​های مالیاتی مشکوک هدر می رود، جای تعجب نیست که اقتصاد متوقف شده است.

این مقاله می تواند برای شما مفید باشد :

 تورم _ جنگ با طبقه متوسط ها 

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فیلدهای نمایش داده شده را انتخاب کنید. دیگران مخفی خواهند شد. برای تنظیم مجدد سفارش ، بکشید و رها کنید.
  • عکس
  • شناسه محصول
  • امتیاز
  • قیمت
  • در انبار
  • موجودی
  • افزودن به سبد خرید
  • توضیحات
  • محتوا
  • عرض
  • اندازه
  • تنظیمات بیشتر
  • نویسنده
  • قسمت
  • زبان
Click outside to hide the comparison bar
مقایسه